امروز جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri 04 26 2024
سایت رسمی
دکتر سیدرضا صالحی امیری
مصاحبه تماشاگران امروز با دکتر سید رضا صالحی
.
سید رضا صالحی امیری فقط هفتاد روز سرپرست وزارت ورزش و جوانان بود اما حالا بسیاری – از عادل فردوسیپور تا برخی روسای فدراسیونها و حتی علی پروین - همچنان با حسرت از فرصتی میگویند که از کف ورزش کشور رفت. جدا از رابطه نزدیکی که با مردان کلیدی دولت اعتدال داشت و جدا از اینکه شیخ حسن روحانی- به شهادت برخی نزدیکان- در ایام انتخابات حساسترین تصمیمات را هم با مشورت او میگرفت، ذاتا مدیری تواناست. صالحی امیری، دکترای مدیریت دارد و علاوه بر مقالات پرشمار علمی و پژوهشی، نزدیک به 14 جلد کتاب درباره بررسی مسائل فرهنگی جامعه ایران نوشته است. رئیس كمیته اجتماعی شورای عالی امنیت ملی، عضو هیأت رئیسه مركز بررسیهای استراتژیك ریاست جمهوری، معاون بررسیهای استراتژیک، عضو هیأت امنای مؤسسه مطالعات راهبردی، مشاور رئیسجمهور در دولت سید محمد خاتمی، عضو شورای اجتماعی كشور و عضو شورای اطلاعرسانی دولت، معاون پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام ...و حالا رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی. کم نیستند کسانی که تصور میکنند صالحی امیری که با مخالفت چند چهره رادیکال، رای اعتماد مجلس را از دست داد، در دولت دوم روحانی موقعیتی کلیدیتر از ریاست کتابخانه ملی خواهد داشت، خود او اما تاکید میکند که از وضعیت فعلی راضی است و در همین موقعیت کارهای زیادی دارد که باید انجام بدهد. قرار نبود با او درباره ورزش حرف بزنیم، اگرچه خودش هم اصرار داشت در شرایط فعلی حرفی از ورزش و وزارتخانه نزند. گفتوگوی ما با دکتر صالحی امیری، در آخرین روزهای اسفندماه گذشته انجام شد، چند روز پیش از آنکه تب مذاکرات هستهای، دولت روحانی و همه دنیا را تحت تاثیر قرار دهد. (سیامک رحمانی و هیوا یوسفی)
بعد از روی کار آمدن دولت آقای روحانی و مشخص شدن حلقه اصلی این دولت، همه انتظار داشتند دکتر صالحی امیری در پستی باشد که از نظر اجرایی بار مسئولیت بیشتری داشته باشد و بیشتر به چشم بیاید، البته اتفاق وزارت ورزش و جوانان و داستانهای مجلس پیش آمد، اما باز تصور این بود که شما جزو کلیدیترین آدمهای دولت باشید؛ آیا آمدن شما به کتابخانه ملی جز برنامههای خود شما و دولت بود یا اتفاق باعث شد که شما الان اینجا باشید؟
رویکرد من از ابتدا فرهنگی بوده و علایق و مطالعات و حوزه فعالیتم همواره فرهنگی بوده و شخصا علایق فرهنگیام بر حوزههای دیگر غالب است. در ورزش هم با رویکرد فرهنگی آمده بودم؛ اینجا هم یک نهاد فرهنگی است و به اینجا هم علاقمندم و معتقدم میتوان با استفاده از ظرفیت کتابخانه و اسناد ملی در جهت توسعه فرهنگی کشور قدمهای موثری برداشت. به همین دلیل اینجا را انتخاب کردم و برنامههای گستردهای برای توسعه فرهنگی در نظر دارم که توضیح خواهم داد.
حضور در اینجا برای شما مصداق یک نهنگ در رودخانه نیست؟
کتابخانه ملی دو رسالت اصلی دارد، یکی کارکرد خدماتی، یعنی ارائه خدمات علمی به پژوهشگران است، ۲میلیون و ۷۰۰ هزار جلد کتاب، ۵میلیون نشریه، ۳۸هزار نسخه خطی، ۳۵هزار نسخه سنگی، بیش از یازده کیلومتر یا ۲۰۰میلیون برگ سند، قریب به یک میلیون عکس و فیلم و میکروفیلم و بیش از ۲۰۰هزار پایان نامه اینجا موجود است و در حقیقت مجموعه وسیعی است که روزانه هزار تا سه هزار نفر در آن خدمات میگیرند. در کارکرد دوم، کتابخانه ملی یک نهاد فرهنگی است، یعنی رسالت تولید و بازتولید فرهنگی دارد. کتابخانههای بزرگ در دنیا خانه دوم فرهیختگان هستند؛ ما برای همین مقوله دوم یعنی کارکرد فرهنگی، امسال در اینجا اندیشگاه ایجاد کردیم و تا پایان سال گذشته ۱۵۴ نشست فرهنگی در آن با حضور بیش از ۵هزار نفر از نخبگان و فرهیختگان کشور برگزار شد. بنابراین در حال حاضر این دو بال همزمان فعال هستند و اگر بر این باور باشیم که جوهر توسعه، توسعه فرهنگی است و زیرساخت فرهنگی به توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی منجر خواهد شد، اینجا یکی از کانونهای اصلی توسعه فرهنگی در کشور محسوب میشود که هم تولید دانش دارد، هم معرفت و هم فضیلت؛ مثلا به طور ثابت در طول سال هر پنجشنبه یک جلسه آزاد بحث شرح مثنوی مولانا اینجا برگزار میشود که حدود ۵۰۰نفر از افراد فرهیخته همراه خانوادههایشان اینجا میآیند و از یک فضای معرفتی و معنوی جلسات بهره میگیرند. از این نمونه برنامهها مستمرا اتفاق میافتد. به طور طبیعی وقتی ما از توسعه فرهنگی صحبت میکنیم، در حقیقت از قطرههایی صحبت میکنیم که به یک رودخانه و یک دریا تبدیل میشوند؛ یعنی در حوزه فرهنگی فعالیتها اثرات بلند مدت و محدود، اما پایدار دارند.
نقدی که در مورد دولت آقای روحانی وجود دارد این است که به دلیل شرایط کشور یا شرایط بین المللی، این دولت اولویت را بر حل مشکل هستهای و به تبع آن باز شدن گرههای زندگی مردم گذاشته و این موضوع تمرکز و انرژی دولت را از مسایل اجتماعی و فرهنگی برداشته است؛ همین که شما که خودتان دغدغه فرهنگی دارید، الان اینجا هستید و پست مهمتری ندارید، شاید نشان دهنده این است که به دلایلی آن اتفاق فرهنگی به تاخیر افتاده یا قرار نبوده در دولت اول محقق شود؛ این برداشت درست است یا خیر؟
من اینگونه این بحث را اصلاح میکنم، به اعتقاد من آقای روحانی منطبق با عقلانیت، مصلحتاندیشی آیندهنگری و دوراندیشی به دنبال حل مسائل کشور هستند. در دسته بندی این مسائل یک سری مسائل عاجل و فوری هست و یک سری مسائل غیر عاجل یا مسائلی که به مرور زمان باید به آن پرداخته شود؛ مسئله هستهای، مسئله فوری و عاجل و مسئله فرهنگی، مسئله بلندمدت نظام است. این به این معنا نیست که مسئله فرهنگی چون بلند مدت است، پس اهمیت ندارد؛ بلکه در منطق مدیریتی میگویند شما باید به مسائل فوریتی سریعا رسیدگی کنید، ضمن اینکه باید به مسائل بلند مدت هم توجه داشته باشید. الان مسئله سلامت، بلندمدت است، ولی اگر امروز یک مسئلهای مثل آلودگی وجود داشته باشد که به طور جدی سلامت را مورد تهدید قرار دهد، آلودگی در بحث سلامت در اولویت قرار میگیرد و این به معنی نفی بقیه حوزهها نیست.
به اعتقاد من در اندیشه آقای روحانی مطابق با آنچه در برنامههای ایشان آمده و آنچه در عملکرد دولت وجود دارد، مقوله هستهای و سلامت، اشتغال، تورم و در مجموع ساماندهی اقتصادی و از طرفی مدیریت بحران بینالمللی در اولویت است؛ اما این به منزله فراموشی یا نفی حوزه اجتماعی یا فرهنگی نیست. در حوزه فرهنگی هم اتفاقات خیلی خوبی شکل گرفته، من ۱۲دستاورد فرهنگی این دولت را احصا کردهام که میگویم؛ اولین مسئله بحث آشتی با اصحاب فرهنگ بود، نخبگان فرهنگی با دولت قهر کرده بودند و این اتفاق افتاد و روابط آشتی جویانه برقرار شد...
خب روز انتخابات که ایشان رای آوردند، این اتفاق خودبخود رخ داد. این تصمیمی نیست که برای آن سیاستی پیگیری شده باشد.
بله ولی تداوم آن مهم است. در پی این آشتی، اتفاق بعدی که افتاد، بازشدن فضای فرهنگی جامعه بود، ما از انسداد فرهنگی خارج شدیم و در یک فضای فرهنگی جدیدی زیست میکنیم؛ مفهوم آن این است که تاحدود زیادی تحجر و تصلب فرهنگی در این دولت کمرنگ شد و به جای آن یک نوع آزادیخواهی و گسترش فضای فرهنگی اتفاق افتاد و به تعبیر روانتر، تنفس فرهنگی در دولت آقای روحانی سهلتر و راحتتر و ممکنتر شد. نکته سوم، نهادهای صنفی مثل خانه سینما و غیره احیا شدند. نکته چهارم، امنیت فکر و قلم و زبان نسبت به گذشته کاملا محسوس است که آزادتر شده. نکته پنج این است که امروز در جامعه فضای فرهنگی برای نخبگان بسیار بسیار فراهمتر از دیروز است، البته من در چارچوب دولت صحبت میکنم نه نهادهای خارج از دولت. یعنی اگر شما فرض بگیرید به آقای مطهری در شیراز تعرض میشود، مسئولیت این موضوع الزاما به عهده دولت نیست.
آقای مطهری اینطور فکر نمیکنند و بازتاب اجتماعی آن هم اینگونه نیست.
ما واقعیت را باید ببینیم.
ایشان هم معتقد است و مکررا میگوید که دولت اولویتش را روی مسائل هستهای گذاشته و از مسائل اجتماعی غافل شده است.
واقعیت این است که یک عدهای خودسر، به یک شخصی تعرض کردهاند. اولین مسئولیت در اینجا به عهده قوه قضاییه و نیروی انتظامی است. نیروی انتظامی باید این عده را شناسایی و قوه قضاییه آنها را محاکمه کند، چون جرم مشهود است، پنهان نیست و عوامل آن مشخص هستند. لذا از این منظر میگویم مسئولیت این امر متوجه دولت نیست نه اینکه دولت نباید ورود کند، دولت عامل این پدیده نیست.
وقتی که دانشگاه، وزارت علوم و استانداری مانع برگزاری همایش میشوند و همراهی نمیکنند و اینکه میگویند مثلا معاون استانداری هنوز منصوب دولت گذشته است، اینها همه حاشیه است؛ این چیزی است که اتفاق میافتد و بازتاب اجتماعی آن هم با چیزی که شما میگویید متفاوت است، همان حرفی است که آقای مطهری میگوید، یعنی از نظر مردم دولت همراهی لازم با آقای مطهری و بالطبع بخش بزرگی از جامعه را ندارد.
همان روز که این اتفاق افتاد تصادفا در جلسهای با وزیر علوم و معاون فرهنگی وزیر علوم بودم. هر دوی این افراد نسبت به این حرکت خودسرانه ناراحت و معترض و از طریق مراجع ذیصلاح به شدت دنبال برخورد با عوامل خاطی بودند و میگفتند ما از قبل مجوز داده بودیم و بر اساس مجوز ما باید زمینه برای این سخنرانی ایجاد میشد.
همانطور که گفتم ۱۲ نکته در حوزه فرهنگی اتفاق افتاد و این یک واقعیت غیرقابل انکار است. اما ما یک وضع موجود داریم و یک وضع مطلوب؛ برای اینکه وضع موجود را بررسی کنیم، باید به گذشته نگاه بیندازیم و برای اینکه به وضع موجود رضایت ندهیم، باید وضع مطلوب را ببینیم. همیشه در بررسی یک مسئله باید در یک تحلیل سهگانهای زیست کنید، گذشته، وضع موجود و آینده مطلوب. آنچه که من عرض میکنم این است که نسبت به گذشته ما در ۱۲ عرصه دچار تحول جدی شدهایم. اما سئوال شما این است که آیا این وضعیت مطلوب است؟ خیر، ما با وضع مطلوب فاصله داریم، اما تلاش جدی دولت این است که به وضع مطلوب برسد. سئوال اصلی و اساسی این است که آیا دولت تنها نهاد در این حوزه است؟ پاسخ شما هم حتما منفی است، نهادهای دیگر در حوزه فرهنگی حضور و ظهور و مداخله دارند. برخی از جریانات برای دولت مانع ایجاد میکنند. همانطور که شما گروههای خودسر را میبینید که امروز در شهرستانها جلوی کنسرتهای موسیقی و سخنرانیها را میگیرند. اینها به نوعی تقابل با حرکت فرهنگی دولت است؛ دولت در جهت باز کردن فضای فرهنگی جامعه حرکت میکند و در این راستا به گفتگوی فرهنگی و نقد فرهنگی رسمیت بخشیده و عدهای این را برنمی تابند، در اینجا دولت مقصر نیست، بلکه دیگرانی مقصرند که در مسیر دولت سنگ اندازی میکنند.
این تقابل از زمانی که دولت شروع به کار کرد، قابل پیش بینی بود؛ بالاخره در این زمینه سوابقی وجود دارد، در دولت اصلاحات، بخشی از این اتفاقات رخ داده بود، بنابراین الان اینها عجیب نیستند.
من مستمرا به این نکته تاکید میکنم که باید با واقعیتهای جامعه ایران زیست کرد و نه با آرمانها و ایدهآلها؛ دولت آقای روحانی زمانی سر کار آمد که ما با مجموعهای از چالشهای بنیادی در عرصههای ملی و فراملی روبه رو بودیم و انسجام سیاسی در جامعه ایران مخدوش شده بود و جامعه به یک جامعه ذرهای و همه علیه هم تبدیل شده بود؛ در حوزه اجتماعی ما با موجی از آسیبهای اجتماعی ایدز و طلاق و خشونت و... مواجه بودیم. در حوزه فرهنگی هم با یک نوع تشتت و نابسامانی فرهنگی در جامعه ایران روبه رو بودیم، از یک طرف باستانگرایی محض و از طرفی هم اباحهگری و نمیدانستیم منطق فرهنگی دولت گذشته چه بوده. در حوزه اقتصادی تورم بالای ۴۰درصد، گرانی، سه برابر شدن قیمت ارز، نقدینگی ۵۷۰هزارمیلیارد تومانی و... و در حقیقت یک نابسامانی جدی در این حوزه داشتیم. در حوزه بینالمللی با همه دنیا تعارض گستردهای داشتیم و بدترین وضعیت را در عرصه بینالملل تجربه میکردیم، همانطور که شاهد بودید هزینههای سنگینی را برای مواضع غلط و نابجای دولت قبلی پرداخت کردیم که الان هم هنوز نتوانستهایم آنها را جبران کنیم. در چنین وضعیتی وقتی دولت قدرت را در دست میگیرد، انتظار بر دو اصل استوار است، یک ساماندهی وضع موجود و دو حرکت به سمت وضع مطلوب. من معتقدم دولت هم در سامان بخشی و هم در حرکت به سمت وضع مطلوب، قدمهای جدی برداشته، اما موانعی سرعت دولت را کند میکند و این یک نکته کلیدی است. مبنای قضاوت شما باید اول روی جهت گیریها باشد و بعد کارکردها؛ وقتی جهت گیری غلط است، کارکردها هم غلط خواهند بود، اما وقتی جهت صحیح است، مثل این دولت، حتما کارکرد هم صحیح است. این نقدهایی که شما دارید و من هم با بخشی از آنها موافق هستم، روی شتاب این حرکت است، نه روی جهتگیری و مسیر. سخن من این است که ریل دولت آقای روحانی به سمت اهداف متعالی حرکت میکند که با خواست عمومی مردم همسو است، اما در مسیر این ریل، عدهای جاهل یا عدهای از روی کینه توزی سنگ اندازی میکنند و ریل در بعضی جاها دچار خرابی و قطار مجبور به توقف میشود. من با شما موافقم که ما مشکلات جدی داریم، اما هم شما، و هم مانند اکثر اصحاب رسانه قبول دارند که جهت گیری قطار این دولت به سمت نقطههای متعالی، منطبق با خواستههای مردم است، تعبیر دقیقتر این است که آقای روحانی کماکان به شعارهایی که داده، معتقد است و به سمت عملیاتی کردن آنها پافشاری میکند.
این اولویتبندی مسائل به صورت عاجل و غیر عاجل، یک نگرانی حتی برای کسانی که با این دولت همسو هستند ایجاد کرده که میگویند، این میزان تمرکز روی مسائل بینالمللی که خیلی هم جدی و درست و فوری است، چنانچه به نتیجه نرسد، آن وقت اتفاقی که باید در حوزههای دیگر هم میافتاد، نیفتاده، بنابراین دولت به یک بن بست میرسد. یعنی در حقیقت چون دولت بیشتر تخم مرغهایش را در این سبد گذاشته، اگر اینجا نتیجه نگیرد، یک نارضایتی از دولت به وجود میآید و ممکن است پایگاه اجتماعی که دارد و خیلی هم برایش مهم است را از دست بدهد.
اینکه وضعیت عملکرد دولت چگونه است، به اعتقاد من اگر در یک تقسیم بندی کلان، از کل به جز بیاییم، جهتگیری دولت صحیح است. مثلا در حوزه سیاست خارجی، همه میدانند که جهت گیری دولت یک نوع تعامل و آشتی با دنیا است.
عقلا اعتقاد دارند...
جامعه هم به این موضوع اعتقاد دارد؛ نظرسنجیهای میدانی نشان میدهد که مردم هم با ضریب بالای ۸۰درصد سیاست خارجی دولت را قبول دارند. تعامل با دنیا برای تامین منافع ملی، به جای تقابل با آن و تلاش برای لغو تحریمهای ظالمانه علیه ملت، جهت گیری سیاست خارجی دولت است که به اعتراف نظام بینالملل، نخبگان و افکار عمومی کشور، مثبت است. در حوزه اجتماعی که حوزه نشاط اجتماعی، شبکههای اجتماعی، حوزه سلامت و توجه به محرومین و بهزیستی را دربرمی گیرد، در مجموع دولت کارنامه درخشانی دارد، یعنی جهت گیریهای صحیحی دارد. در همین حوزه اجتماعی ما در گذشته با آسیبهای جدی روبهرو بودیم. امروز مجموعه جهتگیری دولت، به نوعی ساماندهی حوزه اجتماعی خصوصا در طبقات پایین و افزایش سلامت، معیشت، رفاه اجتماعی و کاهش خشونت، طلاق، ایدز و آسیبهای اجتماعی و در مجموع افزایش سرمایههای اجتماعی یعنی اعتماد و رضایت و مقبولیت و همچنین ایجاد نشاط و امید اجتماعی است. من الان در مقامی نیستم که بگویم دولت تا چه میزان در این زمینه موفق بوده، ولی آمارها و شاخصها نشان میدهد در جهت گیری کلی ما به سمت جلو هستیم. در حوزه اقتصادی، همه شاخصهای اقتصادی نشان میدهد که دولت نسبت به گذشته تحرکات جدی داشته است. تورم بالای چهل درصد را همه لمس میکردیم، اما الان این تورم به کمتر از نصف رسیده است. ما و شما گرانی سه برابر را لمس کردیم، اما امروز این وضعیت خیلی بهتر شده است. در حوزه فرهنگی، آموزش عالی را ببینید، دولت در این حوزه مقاومت کرد. آقای روحانی تعبیر زیبایی در مجلس داشتند که اگر لازم باشد ۵۰وزیر معرفی میکنم، ولی از اصول خودم عدول نمیکنم. این یک استراتژی است که به صورت رسمی در مجلس اعلام شده، امروز نهادهای مدنی در دانشگاهها و نهادهای دانشجویی از تحرک بیشتری نسبت به گذشته برخوردارند و تا حدودی احیا شدهاند. امروز در فضای دانشگاه تنفس آسانتر شده و امکان گفتگو و نقد به وجود آمده و رسانهها با امنیت بیشتری قلم میزنند. ضمن اینکه من معتقدم در این زمینه موانع جدی هم وجود دارد، ما نمیتوانیم خارج از حیطه اختیار دولت، مسئولیتی را متوجه آن کنیم، دولت در حوزه انسجام سیاسی و وحدت سیاسی جامعه حرکات جدی داشته، آزادی نسبی احزاب و فضاهای گفتگو در جامعه و میزان مشارکت مردم با دولت را ببینید، همه اینها نشان میدهد که در فضای سیاسی تا حدودی یک نشاط سیاسی و یک ظهور سیاسی در جامعه شکل گرفته و علیرغم چالشهایی که من هم به آنها اعتقاد دارم، دولت قدمهای موثری برداشته است.
پس شما میگویید این نگرانی وجود ندارد که اگر در مسائل هستهای به هر دلیلی نتایج لازم را نگیریم، دولت به بنبست میرسد؟
نکته بعدی که خیلی کلیدی است، بحث مدیریتی کشور است. به اعتقاد من ظرفیت مدیریتی کشور، ظرفیت بسیار خوبی است. مدیریت کشور حزبی و جریانی و جناحی نیست و کسانی که دور میز دولت مینشینند، یک جریان ملی هستند. در حقیقت دولت همه ظرفیتهای ژنرالهای موجود را به کار گرفته و به آنچه که درون دولت هستند به عنوان مدیران و آنچه که در بیرون هستند به عنوان نخبگان، اعتماد دارد و آنها را به کار گرفته و به همکاری فراخوانده. نظام تصمیم گیری دولت مبتنی بر خرد جمعی است و این غیر قابل انکار است. تصمیم گیری سلیقهای، فردی، لحظهای و احساسی وجود ندارد و اینها پایههای دقیق و درستی هستند و میشود به آنها اعتماد کرد. امروز دولت ریشهها، ستونها و مسیرهای حرکت خودش را با دقت پایه گزاری کرده و به حرکت خودش ادامه میدهد. در هر حوزهای میبینید که پایههای حرکت دولت درست است، چون مبتنی بر یک نظام خرد جمعی و استفاده از ظرفیت همه نخبگان و کارشناسان است و دولت در یک فضای احساسی، سلیقهای، روزمرگی و لحظهای به سر نمیبرد. مدیریت کشور باتجربه و آگاه و بحران دیده است، به همین دلیل به نظر من این ظرفیت مدیریتی میتواند چالشهای کشور را پاسخ دهد.
این شاخصهای اجتماعی که شما گفتید، مثل سلامت و افزایش رفاه اجتماعی، میتواند مشکلات بخش بزرگی از جامعه را حل کند؛ ولی دولت قبلی اگر به دنبال این بود که مشکلات تودهها و اقشار ضعیفتر را حل کند، به این دلیل بود که خاستگاهش آنجا بود و میدانست میتواند دوباره به آنها تکیه کند. یعنی اگر الان هم آقای احمدینژاد برگردد، میداند که بخشی از آرای تودهها را دارد، به این دلیل که رضایت آنها را با همان روشهایی که شاید به نظر ما اشتباه بوده، جلب کرده است. اما خاستگاه آقای روحانی طبقه متوسط و نخبگان و دانشگاهیان هستند؛ اینها هستند که باید جامعه را به سمت ایشان به حرکت در بیاورند و انگیزه را ایجاد کنند و مبلغ آقای روحانی باشند، این چیزهایی که شما گفتید، رضایت خاطر این طبقات را فراهم نمیکند. البته بخشی از چیزهایی که گفتید هم از نیت دولت ناشی نمیشود، فقط یک ترمز دستی بالا بوده و این دولت آن را خوابانده، هر کس دیگری که جای آقای احمدینژاد میآمد، بخشی از این مشکلات حل میشد. ولی این اراده را نمیبینیم که آقای روحانی بخواهد رضایت خاطر طبقاتی که خاستگاهش هستند، مثل بخشهایی که در شبکههای اجتماعی حاضرند، طبقات میانی، تحصیلکرده و نخبگان و در حقیقت کسانی که انگیزه را برای حمایت آقای روحانی ایجاد کردند را فراهم کند.
این نکته ظریفی است. من یک برداشت دیگر و یک سری دلیل برای آن دارم؛ من معتقدم جریانی سازمان یافته در کشور به دنبال ایجاد انبوه مطالبات نسبت به دولت هستند، یعنی افکار عمومی را برای طرح مطالبات از دولت تحریک میکنند و این از معلمین آموزش و پرورش گرفته تا محیطهای کارگری تا محیطهای اجتماعی دیگر و نخبگان و... را دربرمی گیرد. شما به خوبی میدانید دولت با محدودیت منابع مواجه است و بدون داشتن منابع سخن از توسعه کار عبثی است. نفت از ۱۵۰دلار به ۵۰دلار رسیده و اداره کشور در این شرایط نسبت به گذشته، بسیار بسیار پیچیدهتر خواهد بود. منطق دولتی که با محدودیت منابع مواجه میشود، ریاضت اقتصادی است؛ اما این دولت با همه این شرایط به سمت جلو حرکت میکند. واقعیت این است که باید مدیریت مطالبات در کشور ایجاد شود، ما نباید مطالبات را به یک نقطه غیرقابل برگشت برسانیم که بخواهیم همه چیز در یک ظرف محدود سه چهار ساله در کشور حل شود. مفهوم دقیق حرف من این است که مدیریت استراتژیک، مدیریت عقلانی، مدیریت اقتضایی و مدیریت واقع نگر ایجاب میکند که امروز مطالبات را با ظرفیتها و منابع انطباق دهید؛ طرح مطالبات فراتر از ظرفیتهای دولت به نوعی درگیر کردن دولت با چالشهای جدید است. آیا میتوان به مطالبات نامحدود با منابع محدود پاسخ داد؟ قطعا جواب شما منفی است. نکته دوم را هم تاکید کنیم دولت در این شرایط با یک سوم منابع دولت قبل به جامعه پاسخ میدهد، لذا علیرغم همه این کمبود منابع هم، یک رضایت نسبی ایجاد شده است. اگر دولت روحانی هم نفت ۱۲۰دلار و ۱۵۰دلار داشت، قطعا امروز فضای معیشتی، اقتصادی و غیره بهتر بود؛ چون همه اینها به منابع گره خورده است. دو حوزه فرهنگی و سیاست میماند که بیشتر رویکردی هستند و به اندیشه و باور دولت برمی گردد؛ به اعتقاد من در این حوزهها هم دولت مشی روشنی دارد. موضع گیریهای شخص آقای روحانی را ببیند؛ آخرین مورد در بحث سانسور و در جریان کتاب سال، ایشان با صراحت مواضعش را نسبت به محدودیتهای فرهنگی اعلام کرد. به حوزه دانشگاه برگردیم، دولت با صراحت موضعش نسبت به دانشگاه را اعلام کرده. شما سخنرانی آقای روحانی در جشنواره خوارزمی را ببینید. نکته آخر هم که به نظر من بسیار مهم است، این است که ما وقتی به اجزا برمی گردیم، یک تحلیل داریم و وقتی به کل برمی گردیم، یک تحلیل دیگر داریم. ما نباید نظرات شخصی افراد را به کل دولت تعمیم بدهیم، سنجشهای میدانی نشان میدهد که اکثریت بالای ۷۰درصد نسبت به شخص رئیس جمهور و عملکرد کلی دولت رضایت دارند، اما در اجزا این درصد فرق میکند.
این آمار مستند است؟
نهادهای مربوطه نظر سنجی انجام دادهاند. نکته دیگر که بسیار مهم است و ما باید به آن توجه کنیم، بحثهای ساختاری کشور است. دولت قدرت مطلق نیست و در مجموعه نظام سیاسی، ظرفیتها و چارچوبهای تعریف شده دارد. ما با مجلس، قوه قضاییه و نهادهای دیگر مواجه هستیم. بنابراین انصاف و عقل حکم میکند که قضاوت نسبت به عملکرد دولت با در نظر گرفتن مجموعه موانع انجام شود. شما اگر تصمیم میگیرید به مشهد سفر کنید اما پرواز هوایی نباشد آیا باید حرکت را متوقف کرد؟ یا باید به صورت زمینی منتها در زمان بیشتری حرکت کرد؟ امروز وقتی جلوی پرواز دولت را میگیرند، دولت باز هم به حرکت خودش ادامه میدهد، اما مطمئنا دیرتر به مقصد میرسد. من معتقدم دولت را باید در مجموعه ظرفیتهای نظام مقایسه کرد، اگر اینگونه مقایسه کنیم، به نظر من این دولت نمره بسیار بالایی دارد. صریحتر بگویم هیچ دولتی بعد از انقلاب، در تحقق اهداف موفقتر از دولت آقای روحانی نبوده. شرایطی که ایشان دولت را تحویل گرفتند، با یک بحران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بینالمللی مواجه بودیم ولی خوشبختانه روند قبلی متوقف و ریل حرکت غلط گذشته اصلاح شد.
اگر اینجور که شما میگویید باشد و این میزان رضایتمندی از دولت وجود داشته باشد، شاید این مسئله خوب ارائه نشده است؛ در حقیقت نقدی که به عملکرد دولت وجود دارد، این است که کار رسانهای ضعیفی داشته و نتوانسته عملکرد خودش را خوب پرزنت کند؟
من با شما از نظر ذهنی هماهنگ و موافق هستم که دولت کاری که انجام میدهد را به جامعه منتقل نمیکند، به تعبیری نظام رسانهای دولت آنگونه که شایسته است، تجلی بیرونی پیدا نمیکند و ما باید این نقطه ضعف را جبران کنیم. رسانه نقطه اصلی تلاقی دولت با افکار عمومی است و چون صدا و سیما عملا مسیر مستقلی خارج از دولت را طی میکند، لذا جهت گیری متوجه رسانههای مکتوب و مجازی است. یک دلیل این مسئله به اعتقاد من، غلبه حجم وسیعی از کار اجرایی بر دولت است که تا حدودی دولتمردان را از عرصه رسانه غافل کرده؛ دلیل دیگر هم بحث تخصص رسانهای است، رسانه و کار با افکار عمومی تخصص است و نمیتوان با شعار و هزینه و بخشنامهها این مسئله را حل کرد، این نیازمند تکنیکها و تاکتیکها و شیوههای خاص رسانهای است که مربوط به حوزه تخصصی است. نکته سوم انسجام رسانهای یعنی شنیدن صدای واحد از مجموعههای متفاوت است که این هم نیازمند یک مدیریت متمرکز رسانهای است که انشالله شاهد خواهیم بود که این اتفاق رخ دهد.
در صحبتهایتان گفتید این دولت، دولت ژنرال هاست؛ الان به عملکرد این ژنرالها نقدهایی وارد است.
من وقتی راجع به ژنرالها صحبت میکنم، مفهوم انباشت تجربه در دولت است، برای اینکه دولت آزمون و خطا نباشد. من راجع به حضور جوانان در عرصههای مدیریتی، بارها موضعم را اعلام کردهام. معتقد نیستم الزاما در ردههای مدیریتی کلان کشور جوانها باشند، جوان باید موتور محرکه یک دستگاه باشد، اما اینکه الزاما وزیر جوان باشد، این درست نیست. مثل بحث زنان که میگویند زنان در ردههای عالی مدیریتی نقش داشته باشند؛ زنان باید در بدنه تصمیم گیری و در بدنه مدیریت کشور نقش داشته باشند، حالا مدیرعالی باشند یا نباشند، دلیل نمیشود. الان ۵۰دوره انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا برگزار شده که هیچ زنی رئیس جمهورآمریکا نبوده، آیا این به معنی تحقیر جامعه زنان است؟
کاندیدا شدن زنان در آنجا آزاد است، ولی جامعه به آنها رای نداده. حرف من این است؛ در عرصه جوانان هم در بحث مدیریت فوری سراغ وزیر و وکیل شدن آنها نروید، جوان در عرصههای مدیریتی در نظام تصمیم گیری کشور میتواند موثر باشد، در بدنه وزارتخانهها و دستگاهها باید حضور داشته باشد، ما تربیت مدیر میخواهیم در کنار مدیر ژنرال و این ممکن نیست مگر با انتقال تجربه و دانش. امروز به اعتقاد من دولت بر این باور است که از ظرفیت جوانان استفاده کند، اما نه به صورت پوپولیستی و تبلیغاتی.
در سالهای گذشته نهادهای رسانهای که الان با دولت زاویه دارند، خیلی کار کردهاند و وسعت گرفتهاند. امروز تعدادی از تاثیرگزارترین رسانهها با کلانترین هزینهها، متعلق به نهادهایی است که با دولت خیلی همراه نیستند؟
به اعتقاد من جریانات سازمان یافتهای با هزینه بیتالمال، جهت گیری تخریب علیه دولت را دارند و از مرزهای نقد عبور کردهاند. عدهای اساسا از پیروزی دولت ناراحت بودند و عدهای هم از موفقیت دولت ناراحت هستند. یکی از نمایندگان به یکی از مدیران ارشد دولت نقل میکرد که هر چیزی که مخالفت با دولت باشد، من آن را امضا میکنم، یعنی اصل برای من مخالفت با دولت است؛ این تفکر به امنیت ملی، مصالح ملی و افکار عمومی ضربه میزند.
دولت کاری نمیتواند انجام دهد؟
تا جایی که در مسئولیت دولت هست، اقدام خواهد کرد، ولی قطعا با موانعی مواجه است. من فکر میکنم باید از قوه قضاییه انتظار داشته باشیم همان حساسیتی که در گذشته داشته، امروز هم نسبت به این حوزه داشته باشد. چگونه در گذشته با رسانههایی که منتقد دولت بودند، برخورد میکرد؟ الان هم همانطور برخورد کند. از مجلس هم باید سئوال کرد که همانطور که از دولت قبل حمایت بیحد و حصر داشت، چرا از دولت آقای روحانی حمایت نمیکنند.
آقای دکتر اجازه بدهید در مورد حوزه جوانان هم حرف بزنیم. روز اولی که شما به وزارت ورزش و جوانان آمدید، در بحث فرهنگی و جوانان خیلی تاکید داشتید؛ اما اتفاقی که الان در عمل رخ داده این است که آقای دکتر گودرزی خودش میگوید در این حوزه هیچ تخصصی ندارد و راغب است که بحث جوانان از ورزش جدا شود. این برای دولت خیلی زیبنده نیست که الان بخش جوانان کاملا رها شده.
ما در مورد جوانان مسئله زیاد داریم و برای حل این مسائل نیاز به دانش داریم. فقط با سخنرانی و طرح شعار و احساسات مشکلات جوانان حل نمیشود، این حوزه نیاز به یک دانش و فهم لازم دارد. مسئله هویت، اشتغال، آموزش، ازدواج، مشارکت اجتماعی، نشاط جوانان و ساماندهی جوانان مواردی است که ما را در این حوزه بسیار نیازمند برنامه ریزی میکند. در کل نسبت به جوانان دو نگاه وجود دارد، یکی کمیگرایانه و دیگری کیفیگرایانه است. نگاه کمیگرایانه میگوید به جوانان وام بدهید تا ازدواج کنند؛ نگاه کیفیگرایانه میگوید هویت جوان باید ارتقا پیدا کند. ارتقای هویت، ارتقای سطح همگرایی، نقش جوان در تحول فرهنگی و اجتماعی جامعه یک مقوله کیفیگرایانه است و میگوید جوان پتانسیل اصلی تحول اجتماعی در جامعه ایران در دهه چهارم و موتور متحرک و آیندهساز جامعه است. نگاه کمیگرایانه و تقلیلگرایانه هم میگوید مسئله وام حل شود، جوانان ازدواج کنند و مشکلات حل شود. اگر نگاه کیفیگرایانه را بپذیریم باید چند مسئله را حل کنیم، اولین مسئله انسجام در سیاستگذاری در حوزه جوانان است؛ ما نمیتوانیم با سیاستهای متفاوت و متعارض این مسئله را حل کنیم، اول باید یک انسجام سیاسی بین همه نهادهای درگیر در این مسئله شکل بگیرد و در کل در دولت و کلانتر در کل نظام سیاسی یک نگاه نسبت به جوانان شکل بگیرد. امروز این نگاه واحد وجود ندارد. پس اولین نیاز، سیاستهای واحد است؛ دومین نیاز، ساختار متناسب با سیاست هاست. شما وقتی سیاست گسترده و متعالی دارید، باید ساختار متناسب با آن را هم طراحی کنید. وقتی شما از سیاست نظام سلامت صحبت میکنید، وزارت بهداشت را دارید و وقتی از ورزش صحبت میکنید، وزارت ورزش را دارید و وقتی از اقتصاد صحبت میکنید، وزارت اقتصاد دارید و... جوانان هم ساختار متناسب با خودش را میخواهد، قطعا مسئله جوانان کمتر از بقیه بخشها نیست. بنابراین ساختار متناسب با جوانان در کشور وجود ندارد و اینجا یک مسئله مطرح است که ما ساختار ستادی عملیاتی یا اشکال دیگر میخواهیم. مسئله سوم مدیریت متمرکز و منسجم در کشور است؛ الان مجموعههای گستردهای نسبت به جوانان مدیریت و سیاست گذاری و تصمیم گیری میکنند و این ما را به تعارض میرساند. مسئله جوانان مدیریت متمرکز هم در سطح اجرایی و هم در بخش سیاست گزاری میخواهد. در صدا و سیما، ارشاد، آموزش و پرورش، آموزش عالی، ورزش و جوانان، وزارت کار و امور اجتماعی و سایر نهادهای مربوط باید یک انسجام مدیریتی شکل بگیرد. سطح بعدی بحث برنامههای متمرکز است، باید بدانیم مسئله جوانان چیست، آسیبشناسی و بعد راه حلها کدام است و برنامهها چیست. این برنامهها باید منسجم باشد، یعنی بین صدا و سیما و وزارت کار و سایر حوزهها باید در این مسئله هماهنگی وجود داشته باشد. آخرین نکته هم هماهنگی و همگرایی عملکردی است، دستگاهها باید عملکردشان باهم منطبق باشد و دستگاهی در تعارض با دیگری نباشد و آخرین نکته هم پایش عملکرد سیستمها در حل این مسئله است. واقعیت این است که مسئله جوانان مسئله پیچیده، چندبخشی و بلندمدت است و نمیتوان با راه حلهای ساده و زودگذر آنها را به سرانجام رساند و چون پیچیده است، معمولا در مسائل سخت و پیچیده بهترین راه فرار از مسئله است تا حل مسئله؛ خوشبختانه آقای روحانی به صورت جدی روی این مسئله حساس است و توجه جدی به این حوزه دارند.
نمود عینی این حساسیت در حال حاضر وجود ندارد.
الان دولت در مرحله ساختار سازی است، این مسئله همین هفته (هفته آخر اسفند) در کمیسیون اجتماعی دولت مطرح است و دولت به دنبال تعریف ساختارهای اجتماعی متناسب در این زمینه است.
ساختار برای سازمان جوانان؟
الان در همین مرحله در کمیسیون اجتماعی دولت هستند.
یعنی امکان دارد ساختار موجود تغییر کند؟
نمیتوانم در این مورد پیشداوری کنم؛ من معتقدم این مسئله پیچیده و بلندمدت است و نیاز به عزم ملی دارد. نمیتوانیم با سادهانگاری یا تقلیل و کوچک کردن یا فرار از آن، مسئله جوانان را حل کنیم.
(تماشاگران امروز، شماره 49، فروردین 1394)