تازه های نشر

 *****************  

 

 *****************  

 

 *****************  

 

 ***************** 

 

 

***************** 

***************** 

 

***************** 

 

*****************

******************

******************

******************

*******************

******************

******************

******************

 



25 فروردین ماه؛ روز بزرگداشت عطار نیشابوری

روز 25 فروردین ماه در تقویم رسمی کشور به نام عطار نیشابوری نامگذاری شده است و همه ساله مراسم بزرگداشت این شاعر و عارف نامی در شهر نیشابور برگزار می شود. سال تولد شیخ را كه اكثر مورخان 512 یا 513 در «كدكن نیشابور» نگاشته اند، كه به دلایلی نادرست است. زیرا اگر شهادت او را در سال 618 و در قتل عام نیشابور به دست مغول درست بدانیم به ناچار باید مدت عمر او را یكصد و شش سال پنداشت كه این نظر، با اشعار شیخ كه عمر خود را از سی سالگی تا هفتاد و اند سالگی ذكر كرده، سازگار نیست. آخرین سالی را كه عطار برای عمر خود ذكر كرده است، «هفتاد و اند» است:

مرگ در آورد پیش، وادی صد ساله راه      عمر تو افكند شست بر سر هفتاد واند

پس بنابراین شیخ بیش از هفتاد سال و كمتر از هشتاد سال عمر داشته است. و اگر بپذیریم عطار در سال 618 به دست مغولان به شهادت رسید، و در آن تاریخ نزدیك به هشتاد سال سن داشته، پس فرض ولادت او در حدود سال 540 به واقع نزدیكتر است.

آرامگاه عطار، نیشابور (استان خراسان)

شیخ عطار داروخانه ای داشته كه در آن به كار طبابت می پرداخته است

به داروخانه پانصد شخص بودند         كه در هر روز نبضم می نمودند

و در همان ایام، شعر هم می سرود و دو كتاب معروف «مصیبت نامه» و «الهی نامه» را در داروخانه آغاز كرد:

مصیبت نامه كاندوه جهان است        الهی نامه كاسرار عیان است

به داروخانه كردم هر دو آغاز             چه گویم زود رستم زان و این، باز

ظاهراً اشتغال به كار طبابت و اداره كردن داروخانه ای پر رونق كه هر روز پانصد شخص در آنجا نبض  می نمودند، عطار را از هر كس بی نیاز می كرد

ا توجه به اهمیت اندیشه های عرفانی عطار در شکل‌دهی به عرفان اسلامی و مقام والایی که وی در غزل و شعر پارسی دارد و همچنین گمنامی نسبی او در مقایسه با قله های دیگر شعر ایرانی و عرفان اسلامی نکاتی در باب این چهره ماندگار، اعجاب‌برانگیز و تأثیرگذار در تاریخ تفکر ایرانی – اسلامی اشاره می‌شوند.  نیوتن می‌گوید بر شاخ غولان اندیشه ایستاده است و اگر این غولان نبودند وی مجالی برای رسیدن به دستاوردهای علمی خویش نداشت.  این نکته در باب بزرگان اندیشه ایرانی – اسلامی چون مولوی، سعدی، حافظ، ملاصدرا و خواجه نصیرالدین توسی هم صدق می کند. افرادی چون فارابی، غزالی، رودکی، فردوسی و ابن سینا بودند که باعث شدند چنین بزرگانی در تمدن ما برویند و معارفی را از اندیشه های خود متأثر کنند.  به صورت خاص در حوزه عرفان ایرانی – اسلامی اگر افرادی چون سنایی و بخصوص عطار نبودند امکان آنکه بزرگی چون مولوی فرصت بروز و نمود پیدا کند اندک بود.  ما بسی از مولوی یاد می‌کنیم، اشعار او را می‌خوانیم و شاهدیم که اندیشه و اشعار وی حتی در مغرب زمین مورد توجه قرار گرفته‌اند، اما هم برای فهم اندیشه‌های ژرف و غنی مولوی و هم برای پی بردن به سیر تکامل این اندیشه‌ها، احاطه به افکار افرادی چون عطار ضروی است، چرا که رگه‌های بسیاری از این افکار در اندیشه‌ها و اشعار فردی مانند عطار موجودند. گر معارف فرهنگ ایرانی – اسلامی سه ضلع داشته باشند یکی فقه، دیگری فلسفه و در آخر عرفان است. طرفه و عجب آنکه این سه ضلع در طول تاریخ علاوه بر نسبتهایی که با یکدیگر برقرار می کردند در پاره‌ای مواقع تعارض هم داشتند.  چه عارفان و چه فلاسفه اختلاف نظرهایی را با فقها داشته‌اند و چه خود عارفان و فلاسفه همیشه رویکرد و منظر واحدی را اتخاذ نمی کرده‌اند و یکدیگر را بر نمی‌تافتند. در این میان اگر حتی افرادی چون مولوی با وجود مخالفتهایی که با فلسفه داشته‌اند خود فلسفه‌ورزی نموده‌اند، عطار نماد و نمود کاملی از جریان عرفانی در تمدن و فرهنگ ایرانی – اسلامی است.  شناخت یکی از سه ضلع فرهنگ ایرانی یعنی عرفان بدون تضلع و تسلط به اندیشه های عطار ممکن نیست. از سوی دیگر او چهره‌ای است که عرفان چند سده اول جهان اسلام و جهان ایرانی را از عرفان چند سده متأخر آن جدا می‌کند و از این لحاظ پل میان این دو قسم عرفان به حساب می آید. این نکته نیز اهمیت وی را در عنوان چهره برجسته عرفان اسلامی بیش از پیش نشان می‌دهد.  زبان پارسی اگر زبان دوم علمی جهان اسلام است زبان اول عرفان اسلامی است. این نکته‌ای است که حتی مورد تأیید عرب‌زبانان نیز واقع شده است.  ارتباط میان این دو چنان نزدیک است که پاره‌ای از زبان‌شناسان را بدان سمت سوق داده است که تصریح کنند زبان پارسی در اساس خود مستعد ترویج شعر و بخصوص شعر عرفانی است. 
در این میان نقش عطار نه تنها به عنوان ترویج دهنده عرفان اسلامی و آشنایی دادن مخاطبان با قله های این جریان چون حلاج، ابراهیم ادهم و ابوسعید ابوالخیر برجسته است که در ترویج زبان غنی و ژرف پارسی نیز نقشی مهم بازی می‌کند.

پاره‌ای از زبان‌شناسان به‌درستی تصریح کرده‌اند که راهی برای غنی کردن زبان جز وجود نخبگانی که در عرصه‌های گوناگون به تفکر و تأمل می‌پردازند وجود ندارد و به جهت نسبت نزدیک فکر و زبان هر تحولی در عرصه فکر تأثیر خود را به‌وفور بر زبان می گذارد. نقش عطار در پیشبرد تفکر عرفانی از این جنبه نیز قابل توجیه است .  او نه تنها تفکری را به یکی از مراحل مهم خود رسانده که امکانات زبانی جدیدی نیز برای انتقال مفاهیم عرفانی ارائه کرده است.  شیخ عطارعلاوه برداشتن داروخانه ای که هر روز در حدود پانصد شخص باو مراجعه می کرده و باو" نبض می نموده اند". ظاهراً مردی متمول و متمکن بوده است و بطوریکه خود شیخ می فرماید نه تنها احتیاج بکسی نداشته بلکه بیش ازآنچه باید داشته واز همه کس فارغ بوده است:

بحمدالله که دردین بالغم من          به دنیا از همه کس فارغم من

هر آن چیزی که باید بیش از آن هست      چرا یازم به سوی این و آن دست

و به مناسبت همین بی نیازی است که شیخ عطار مناعت طبع و همت بلند خویش را حفظ کرده است و از قدر و قیمت سخن نکاسته وآنرا بمدح نیالوده و روشنی و پاکیزگی طبع لطیف را با ظلمت مدح کدر و تیره نساخته است:

لاجرم اکنون سخن با قیمت است  مدح منسوخ است و وقت حکمتست

دل ز منسوخ و زممدوحم گرفت       ظلمت ممدوح در روحم گرفت

تا ابد ممدوح من حکمت بس است  در سر جان من این همت بس است

 تعداد کتبی را که به عطارنسبت داده اند ازصد جلد متجاوز است. دراین که شیخ عطار بسیار شعر گفته است تردیدی نیست زیرا خود شیخ متذکر شده است که زهردرسخن گفته و بسیار گفته است و مکررخود را بسیار گوی خوانده است:

زهردرگفتم و بسیار گفتم   چو زیر چنگ شعری راز گفتم

کسی کو چون منی راعیب جویست         همین گوید که او بسیار گویست

و گاهی از اینکه بسیار شعر گفته است اظهار تاسف کرده است که زبانی را که می بایست به ذکر خدا مشغول دارد به شعر گفتن فرسوده است:

زبان که از پی ذکر توام همی بایست         به شعر بیهده فرسود چون زبان درا

حقیقت آنست که بحر بی کرانه معانی در دل عطار چنان مواج و متلاطم بوده است که طبع گهربارش نمی دانسته است چگونه آنها را به رشته نظم درآورد:

فرید است این زمان بحرمعانی        که بر وی ختم شد گوهر فشانی

زبس معنی که دارم می ندان         که هر یک را بهم چون دررسانم

معانی ضمیرم را عدد نیست          مرا این بس که از خلقم مدد نیست

نه غایت می درآید در معانی          نه نقصان می پذیرد این روانی

درمیان کتب متعددی که به عطار نسبت داده اند ، آثاری که بدون تردید ازعطاراست ، همانهائی است که خود شیخ عطاردرخسرو نامه از آنها نام برده است:

مصیبت نامه زاد رهروانست الهی نامه گنج خسروانست

جهان معرفت اسرار نامه ست        بهشت اهل دل مختارنامه ست

مقامات طیور ما چنانست    که مرغ عشق را معراج جانست

چو خسرونامه را طرزی عجیبست   زطرز او که و مه را نصیبست

رفیقی داشتم عالی ستاره  دلی چون آفتاب وشعر باره

زگفت من که طبع آب زر داشت      فزون از صد قصیده هم زبر داشت

غزل قرب هزار و قطعه هم نیز          زهر sنوعی مفصل بیش و کم نیز

جواهر نامه من برزبان داشت         زشرح القلب من جان در میان داشت

بنابراین آثار مسلم عطار عبارتند از:

1- مصیبت نامه

2- الهی نامه

3- اسرارنامه

4- مختارنامه

5- مقامات طیور( منطق الطیر)

6- خسرونامه

7- دیوان غزلیات و قصاید

8- جواهر نامه

9- شرح القلب

چون تذکرة الاولیاء را که نثر است براین نه کتاب منظوم بیفزائیم آثار مسلم عطار به ده کتاب بالغ می گردد. از دو کتاب جواهر نامه و شرح القلب اثری پیدا نیست. مجموع ابیات شش مثنوی مذکور و دیوان غزلیات و قصاید در حدود پنجاه هزار بیت است. در دیوان حاضر 822 غزل و 30 قصیده جمع آوری شده است و به این ترتیب 128 غزل و 70 قصیده شیخ عطار از دست رفته است. درمیان کتب متعدد دیگری که به عطار نسبت می دهند ، بعضی از آنها به دلایلی قطعا از شیخ فریدالدین محمد عطارنیشابوری نیست ودرانتساب بعضی ازآنها به عطارجای شک و تردید است ولی بطور حتم نمی شود آن را ازعطار ندانست.

1387 - 1390 © تمامی حقـوق این سـایت متعلق به وب سایت فرهنگ ایران می باشد .
انتخاب رنگ قالب : آبی قرمز سبز با پس زمینه

ورود یا عضویت

ورود